نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - شهید احمد عبدالهی
پیرامون شهید «احمد عبدالهی»؛
همرزم شهید «احمد عبدالهی» به نقل از شهید می گوید: گلوله ها چنان می اومدن که رکعت اول رو با شتاب خوندم. یکدفعه یادم اومد در حال صحبت کردن با خدا هستم و از ترس تیر و ترکش، فقط به جان خودم فکر می کنم؛ استغفار کردم و رکعت دوم رو عادی خوندم؛ مثل همیشه.
کد خبر: ۵۳۲۵۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۱

نوید شاهد - کتاب "خلوت های شبانه" به معرفی سیره اخلاقی و اعتقادی چند شهید هرمزگانی دوران دفاع مقدس پرداخته است.
کد خبر: ۵۱۸۸۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۲۹

نوید شاهد - چند لحظه با آن دو نفر که روزه خواری می کردند صحبت کرد. وقتی حرفهایش تمام شد، جوانها از کاری که کرده بودند، احساس خجالت و شرمساری می کردند.
کد خبر: ۵۰۵۲۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۱۵

خاطراتی پیرامون شهید "احمد عبدالهی"؛
نوید شاهد – احمد وقتي متوجه شد نگاهش مي‌كنم، قاب عکس را مقابل چشمم گرفت و در حالي كه مي‌خنديد، پرسيد:«به نظر تو چطور است؟» به او الهام شده بود كه شهيد مي شود و طولي نكشيد كه همان قاب عكس ، كنار پنج قاب عكس ديگر قرار گرفت.
کد خبر: ۴۹۷۳۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۳۰

خاطراتی پیرامون شهید "احمد عبدالهی"؛
نوید شاهد – شهید عبدالهی ليوان را برداشت و گفت: همين آب را مي خورم، چشمش به آب بود. ناگهان اشك هايش سرازير شد و گفت: ما اين آب گل آلود را داریم. امام حسين (ع) و يارانش همين را هم نداشتند.
کد خبر: ۴۹۴۰۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۱۵

خاطراتی پیرامون شهید «احمد عبدالهی»
يك بار ديگر صداي احمد از بي سيم شنيده شد: «چرا بدون اجازه به ساحل رفتيد؟» ديگر بي طاقت شدم. نتوانستم خودم را كنترل كنم.‌ بي سيم را روشن كردم و خطاب به احمد گفتم: «شما كه در ساحل ايستاده ايد، از حال ما خبر نداريد. چهار ساعت زير آب يخ زديم و ..» ادامه این خاطره را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۷۸۱۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۱

خاطراتی پیرامون شهید «احمد عبدالهی»؛
احمد گفت: درست است شما پاسدار هستيد، ولي من نمي توانم دين خود را به گردن ديگري بيندازم و به شما توصيه مي كنم هيچ وقت دين ديگري را به گردن نگيري.
کد خبر: ۴۷۶۱۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۴

خاطراتی پیرامون شهید «احمد عبدالهی»؛
احمد گفت: « من با اين لباس نماز مي خوانم. وقتي با آن نماز مي‌خوانم، يعني ايرادي ندارد. پس با همان به عروسي هم مي‌روم.»
کد خبر: ۴۷۱۵۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۲

سایت نوید شاهد استان کرمان ویژه نامه سردار شهید «احمد عبدالهی» که شامل مجموعه ای از مطالب زندگی نامه، وصیت نامه، آلبوم تصاویر و خاطرات این شهید را در اختیار کاربران قرار داده است.
کد خبر: ۴۶۶۷۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۰۶

ناگهان رگهاي گردنش متورم شد. با چهره‌ي برافروخته دست زير كارتن‌هاي خرما زد. به طرف سنگر تداركات دويد و با عصبانيت فرياد زد:« به چه حقي به خودت اجازه داده اي كه خرماي مرغوب را به سنگر فرماندهي بياوري؟!»
کد خبر: ۴۶۵۸۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۰

خاطراتی پیرامون شهید «احمد عبدالهی»؛
به منظور جبران بی احترامی روز گذشته گفتم: «ببخشید، من خدمت شما قبلاً نرسیده بودم و دیروز شما را نشناختم.» خیلی خونسرد پرسید: «مگر چه شده؟ چیزی یادم نمی‌آید، مگر موضوع مهمی بوده است؟» تازه متوجه شدم که بی خیال این حرف هاست.
کد خبر: ۴۵۹۶۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۲

خاطراتی پیرامون شهید «احمد عبدالهی»؛
احمد گفت:« من با اين لباس نماز مي خوانم. وقتي با آن نماز مي‌خوانم، يعني ايرادي ندارد. پس بـا همان به عروسي هم مي‌روم.
کد خبر: ۴۵۵۴۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۹

خاطراتی از شهید «احمد عبدالهی»؛
احمد گفت: « ما از روزي كه غواص شده ايم، بي حيا شده ايم.» با تعجب سوال كردم: « چرا؟» پاسخ داد: « من تا كنون در مقابل كسي لباس عوض نكرده‌ام، حالا هم اگر به خاطر خدا نبود، اين كار را نمي كردم.»
کد خبر: ۴۴۶۴۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۲

علي القاعده من بايد ظرف ها را بشويم و سنگر را تميز كنم، ولي هر وقت نگاه مي كنم، مي بينم احمد اين كارها را كرده است.»
کد خبر: ۴۳۹۴۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۰۸

قبل از اين كه حرفي بزنم، گفت: « حالا نمي شود خرما را از كرمان بخريد؟» با شرمندگي گفتم: « بله ...مي شود.» و بدون آن كه خرما بخريم، به سوي كرمان آمديم.
کد خبر: ۴۳۳۵۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۰۱

خاطراتی پیرامون شهید احمد عبدالهی؛
تعدادي از دوستان و همكارانش را جهت افطار دعوت كرد. مراسم مردانه بود. نماز و افطار و دعاي توسل تا نيمه هاي شب طول كشيد. وقتي همه رفتند، ظرف زيادي براي شستن جمع شد.
کد خبر: ۴۳۰۲۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۰

ناگهان به ياد آوردم درحال صحبت کردن با خدا هستم و از ترس تير و ترکش فقط به جان خودم فکر مي کنم. به همين دليل استغفار کردم و رکعت دوم را عادي خواندم.
کد خبر: ۴۲۹۱۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۶

در مقابل چشمان حيرت زده‌ي مهمان‌هايي كه هنوز ايشان را نمي‌شناختند، بلند شد، وضو گرفت و به مسجد رفت. وقتي به مجلس عروسي برگشت، نمازش را به جماعت خوانده بود.
کد خبر: ۴۲۳۳۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۵

به مناسبت سی و یکمین سالگرد شهادت؛
احمد عبداللهي که به عنوان يک بسيجي ساده و بي ادعا در جبهه حضور يافته بود، رفتـه رفتـه چنان شايستگي، جسارت و شهـامتي از خود نشان داد که مسئوليت‌هايي را به او واگذار کردند.
کد خبر: ۴۱۸۸۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۳

چنان با آن دو جوان گرم گرفت كه تصور كردم سال ها يكديگر را مي‌شناسند. چند لحظه با آن دو صحبت كرد. وقتي حرف هايش تمام شد، جوان‌ها احساس خجالت و شرمساري كردند. احمد راه امر به معروف را پيدا كرده بود.
کد خبر: ۴۱۸۲۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۱۳